درون من

ادبیات

درون من

ادبیات

پروانه

پروانه ی کوچک من 

آفتاب برآمده 

بالهایت را بگشا 

پرواز کن 

بگذار انگشتان طلایی خورشید 

خالهای رنگینت را نوازش کند 

پیش از آنکه صفیرسیاهی از شرق برآید  

و ترا در خود فرو برد 

بر بالهای باد سوار شو 

به آسمان پرواز کن 

زیرا سیاهی در راه است 

و شاید دیگر هرگز 

روزی از پس این روز نیاید 

نظرات 2 + ارسال نظر
مسیحا جمعه 16 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 05:03 ق.ظ http://mlosak.blogsky.com

سلام سهیلا
وبلاگ جالبی داری وشعرهای خوبی بودن
من مسیحا دوست داشتی تبادل لینک کن

سلام دوست عزیز
ازینکه به من سرزدید ممنونم
شما هم وبلاگ خوبی دارین. بهتون سر می زنم

پروانه یکشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:23 ب.ظ http://www.parvazbaparwane.blogspot.com

لبخند خوش حالی مرا می بینی؟
سبکبالی ام را می بینی؟
.
.
.

از خواندن این دو شعر احساس بسیار خوبی دارم مانند پروانه ی کوچکت
مانند احساس زیبای عاشقانه ات

چقدر دلم برایت تنگ شده
احساس چون برگ گلتو می بوسم

سلام قشنگم
قربون دل با صفات برم من . من هم دلم برات تنگ شده . سعی می کنم بیشتر بیام اینجا. بوس .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد