امروز
نه شعری دارم
نه حرفی
و نه دردی ...
امروز رنجور نمی شوم از سرما،
و لُختی شاخه ها،
و پسرک گدا،
و زن بدکاره ...
زندگی درجریان است
مثل مهی که هر روز صبح مرا در آغوش میکشد
و نیمه روز رهایم می کند،
و آفتابی که گاهی هست
و گاهی نیست ،
و تو
که گاه هستی و
گاه نیستی
اما یادت همیشه با من است ...
دریایی من !
پائیز 93