پشت پلک هایم همه مه است
خنک و سپید
و زیر پایم جنگل ، خیس و تیره
...
...
اینجا همه چیز پاکیزه است
آدم ها، دست ها ، پاها
...
سگ هاشان اما همه جا می شاشند
و آرزویش به دلم مانده یکبار
با چشمان بسته
درجنگل خیس و تیره راه بروم
و کفش های پاکیزه ام
به کثافت سگ ها آعشته نشود
در دنیای سگ ها گم شده ام
....