بگو که دوستم داری !!!!!
می خواهم سایه ام را به دیوار بکوبم
نه مثل پروانه ها با سنجاق های ظریف ،
که مثل عیسی
صلیب وار
وبا میخ طویله ...
آخر به پاهایم چسبیده
و ولم نمی کند...
همه جا دنبالم می آید با آن چند تار موی آشفته
و پشت خمیده اش !
و عصایی که نفهمیدم از کی
به دست گرفته است !