برای تو نمی نویسم این بار
که برای خودم
به بهانه ی خودم
به بهانه ی بهانه ی خودم
و به بهانه ی لبخندی
که دیرزمانی است کویری بیش نیست
دیگر نیستی تا هراس از بودنم را مزمزه کنی
دیگر نیستی تا ببینی
نبودنت را چگونه نفس می کشم
دیگر نیستی تا ببینی
...نیستی
شاد بودنت مرا بس
حتی در آن هنگام که درحصار تنهائیم
از شیره ی جانم
به دور خود پیله می بندم
و از لابه لای تارهای نازک اش
به دوردست مه آلود خیره میشوم
رها شده ام
..............
آرزو می کنم در آن دور دست های مه آلود بهترین و شادترین لحظات در انتظارت باشند.
شهرزاد نازنینم . دلم روشنه . برای همه روزهای بهتری در راهه . دوستت دارم.
sherat male khodete
?
ghashange be manam ye sar bezan bebin che jooriye
آقا محسن . وبلاگتون با مزه است . دستتون درد نکنه . از ابراز لطفتون هم ممنونم.
رهایی ات پاینده
دوستت دارم همیشه
عزیز دلم
قربون محبت ات برم من . خوشحالم کردی .
دور دست مه آلود روشن باد
با بهترین آرزوها
درگذشت مادر نازنینتون رو تسلیت میگم . روحشون شاد .به لطف الهی و دوستان گرامی آینده ی همه مون روشن تر خواهند شد.